دربارهی جنگی که بالاخره نجاتم داد
ميدانستم مادرم، مام، شبها توي كارخانه مهمات جنگي كار ميكند . ميدانستم هر شب موجهاي وحشتناك و شديد بمبها روي سر لندن روان است. ميدانستم آلمانيها كارخانهها را هدف ميگيرند، مخصوصا كارخانههاي تسليحات را. من خودم توي بمباران گير افتاده بودم. ديوارهاي آجري بالاي سرم منفجر ميشدند. بعدش شيشه خرده شده مثل برف خيابانها را ميپوشاند. براي همين ميدانستم ممكن است مام بميرد. ولي باور نميكردم. با وجود همه بمبها. فكر ميكردم مام تا ابد زنده ميماند. فكر ميكردم من و جيمي هيچوقت آزاد نميشويم.
كد كالا | 118142 |
زبان | فارسی |
نویسنده | کیمبرلی بروبیکر بردلی |
مترجم | مرضیه ورشوساز |
سال چاپ | 1397 |
نوبت چاپ | 5 |
تعداد صفحات | 320 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 13.9 * 19 * 1.9 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 246 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.
مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند
تام سایر
10,000 تومان
دونده هزارتو (دونده هزارتو 1)
350,000 تومان
سالار مگسها
199,000 تومان
هاکلبری فین
385,000 تومان