درباره‌‌ی جمشید طلوع (آخرین داستان 1 و 2)

در ميان نخستين آفرينندگان، يزدان فره خود را به جمشيد ارزاني مي‌دارد، وي به جمشيد صنعت مي‌آموزد و از او مي‌خواهد تا مردمش را براي رسيدن ديو سرما ملكوس آماده كند، همچنين دستور مي‌دهد تا شهري بنا شود تا مخلوقاتش به نيكي گرد هم آيند و سرما سپري كنند. اما ملكوس نزديك است و مردان جمشيد توان روي هم آوردن ديوارهاي سترگ جمكرد را ندارند. از سوي ديگر سپي‌تور (برادر ناتني جمشيد) در تلاش است تا جمشيد را‌ به سازش با ملكوس و تنها نجات درباريان از سرما متقاعد سازد. اما جمشيد كه از سوي يزدان ماموريت نجات مردمانش را دارد تصميم مي‌گيرد تا براي ساخت ديوارهاي جمكرد به شكار و به خدمت گرفتن ديوان برود...

آخرین محصولات مشاهده شده