جوليت هنوز از خيانتي که از سوي وارنر احساس کرده، سر درگم و آزرده است. در اين ميان، کنجي سعي مي‌کند ميان دو نقش سخت تعادل برقرار کند: دوستي وفادار که حامي جوليت است و همزمان رهبري بخشي از مقاومت. اين وضعيت او را در موقعيتي پرتنش و دشوار قرار مي‌دهد، جايي که هر تصميم کوچک مي‌تواند پيامدهاي بزرگي داشته باشد. همه‌چيز زماني پيچيده‌تر مي‌شود که فردي غيرمنتظره از گذشته‌ي امگا پوينت دوباره ظاهر مي‌شود. اين بازگشت ناگهاني، هم يادآور خاطرات تلخ گذشته است و هم تهديدي تازه براي آينده. فضاي داستان مملو از ترديد و چالش است؛ آيا مي‌توان به گذشته پشت کرد و تنها به سوي آينده گام برداشت؟