دربارهی جزیره سرگردانی
هستي به ياد ترنجي افتاد كه سليم به او داده بود و مادربزرگ روي بخاري زير عكش پسرش گذاشته بود و گفته بود:«اين همان اترج است.» و هستي گفته بود:«نه، ترنج است.» و توران جان گفته بود:«ترنج و اترج يكي است. مربايش ميكنيم و يك شب ديگر كه آمد...» هستي گفت:«نه، بگذار همانجا زير عكس پدرم باشد.»... چرا سليم به او ترنج داده بود؟ چرا هستي را بهياد نارنج و ترنج انداخه بود؟ آيا ميخواست بگويد كه اگر بخواهم تو را بچينم، فرياد خواهي كرد:« آي چيد... آي چيد... نچين، دردم ميآيد. آخر اينجا قلبم است، اينجا مغزم است...» ياد مهرماه خانم، ياد قصه دختر نارنج و ترنج، ياد چشمان سليم، ياد مراد...
| كد كالا | 309719 |
| زبان | فارسی |
| نویسنده | سیمین دانشور |
| سال چاپ | 1403 |
| نوبت چاپ | 1 |
| تعداد صفحات | 326 |
| قطع | رقعی |
| ابعاد | 14.5 * 21.3 * 2.5 |
| نوع جلد | شومیز |
| وزن | 302 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.