درباره‌‌ی تیمسار محبوب من

اين روز‌ها آينه با من حسابي چپ افتاده. نمي‌دانم چه پدر‌كشتگي يا خرده‌حسابي با من دارد كه هر بار نگاهش مي‌كنم اين‌جور ضد‌حال مي‌زند. دختري را كه آينه به من نشان مي‌دهد؛ من نيستم. نسخه‌ي چرك‌نويس من است. نسخه‌ي چرك‌نويسم صورت پف كرده و رنگ پريده دارد. دماغش را انگار با تلمبه باد كرده‌اند و مثل كوفته وسط صورتش چسپانده‌اند. ابرو‌هاي ضخيمش مثال دو بادمجان با فاصله‌ي كمي از چشم‌ها قرار گرفته‌اند و چشم‌ها را در زير سايه‌ي خود پنهان كرده‌اند. سبيل چخماقي و كلفتي كه بالاي لبش سايه انداخته، نا‌خود‌آگاه صورت انيس‌الدوله، سوگولي ناصرالدين‌شاه را در ذهن آدم تداعي مي‌كند. دندان‌هاي دراكولايي‌اش سيم‌كشي شده‌اند و لبخندش را ضايع مي‌كنند. جوش آبدار و سمجي كه كنار لبش جا خوش كرده و با اردنگي هم از جاي خود تكان نمي‌خورد، مصيبت چهره را تكميل مي‌كند...

آخرین محصولات مشاهده شده