درباره‌‌ی تهران کوچه اشباح (خون‌آشام 1)

كيف سياه‌رنگ را گذاشت روي زانويم. بعي بي آنكه نگاهم كند، گفت اتفاق وحشتناكي برايش افتاده است. گفت همه‌اش توي همين كيف است و از ماشين پياده شد. هنوز در را نبسته بود كه سرم را خم كردم و گفتم: مي‌تونم اسم تونو بپرسم؟ سرش را خم كرد و خيلي آهسته گفت: دراكولا.

آخرین محصولات مشاهده شده