تمام چيزهايي كه باقي گذاشتيم تعليق، معما و عشق را در هم مي‌آميزد و به كندوكاو در حس فقدان و انعطاف‌پذيري روح انسان مي‌پردازد. مراقبت از كساني كه دوستشان داريم يك نياز مبرم است. اما تا كجا مي توانيم پيش برويم؟ و به چه قيمتي؟ جيمز دوناتو، مدير مالي شركت دوناتو، دو ماه قبل عروسي‌اش ناپديد مي‌شود. او كه براي تعقيب برادر متهم به پولشويي‌اش است به مكزيك رفته در دريا گم شده و نهايتا مرده اعلام مي‌شود. شش سال و نيم بعد، جيمز از حالتي كه به آن گريز تجزيه‌اي مي‌گويند خارج شده و متوجه مي‌شود تمام آن مدت را در اوكساكاي مكزيك به عنوان نقاشي به نام كارلوس دومينگز زندگي كرده است و حالا مردي همسر از دست داده و داراي دو فرزند پسر است و خواهر زنش، ناتاليا آيز كه يك موج سوار بازنشسته است، به او كمك مي‌كند تا زندگي‌اش را سر پا نگه دارد. اما عشق زندگي‌اش، ايمي تيرني، حالا ديگر او را از ياد برده و ...