درباره‌‌ی تماشاخانه کوچک هانا آرنت

هانا آرنت با دختركي در آينه روبه‌رو مي‌شود. دخترك كودكي خود اوست. خانم آرنت خودش را به كودك و ماجراجويي‌هايش مي‌سپارد. آن‌ها از خيابان‌هاي نيويورك مي‌گذرند و به تماشاخانه‌ي كوچكي مي‌رسند كه در آن نمايشي ترسناك اجرا مي‌شود؛ شهري كه گرگي بدجنس و دسته‌ي عروسك‌هايش آن را مي‌گردانند. در پايان نمايش به اين كه در تاريك‌ترين روزها هم امكان تغيير اوضاع وجود دارد، اميدوار مي‌شويم. ممكن است زندگي واقعي هم مثل اين نمايش باشد؟ اگر آدم‌ها با هم باشند تغيير ممكن است؟

آخرین محصولات مشاهده شده