دربارهی تا موسم باران
حدودا بيست يارد آنطرفتر، مردي روحاني كنار توده هيزم ايستاده بود و ظرف بزرگي از عود را در هوا ميچرخاند؛ ديگري زنگي را به صدا درميآورد؛ و دو مرد از داخل كوزههاي سفالي روي كندههاي چوب نفت ميريختند. بعد صداي ضجههاي گوشخراشي به گوش رسيد و همه چشمها به پيكر ريزنقش زني دوخته شد كه روي هيزمها به زمين كشيده ميشد. ناگهان آتش با صداي ترقترق كوچكي شعلهور شد و زبانههاي رنگارنگش او را از همه سو احاطه كرد. زن تلاش كرد خودش را از ميان شعلهها خارج كند، مدام جيغ ميكشيد و شيون ميكرد. گروهي از مردان به همراه پيرزني سپيد مو دور تا دور هيزمها ايستادند و زن را با سيخهاي بلندي دوباره به مركز آتش هل دادند و روي نعش طاقبازي كه در پارچه سفيدي پيچيده شده بود انداختند. زن جوان كماكان در تلاش بود خودش را از ميان شعلهها خلاص كند، ولي مردي شمشيري كشيد تا به او ضربهاي بزند. در سمت ديگر، جمعيتي بيصدا در حال تماشا بود. ديگر كار از كار گذشته بود. در همان لحظه شعلههاي زردرنگ به پاهاي زن رسيد و دامنش آتش گرفت، و بعد هم شال و موهايش. ضجههاي درمانده زن به هوا رفت. ابر بيرحمي از دود سياه به آسمان بلند شد و به همراهش بوي تند گوشت سوخته. باد شدت گرفت و شعلهها، چرخان و رقصان، ضجههاي زن را تا آبي آسمان بالا بردند.
كد كالا | 102083 |
زبان | فارسی |
نویسنده | داینا جفریز |
مترجم | میثم فدائی |
سال چاپ | 1396 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 414 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.5 * 21 * 1.9 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 466 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.