درباره‌‌ی تانگوی تخم‌مرغ داغ (نمایش‌نامه)

هنگامي كه اين عصاره عذاب را در مشت مي‌فشردم، شاهد جنبش يك عقرب، يكي از طغياني‌ترين حالات نفساني خود نيز بوده‌ام، كه سر به شورش گذاشته، در سايه روشن صحنه مي‌خزيد و بر عفاف حس‌هاي آبي، تانگو... من شعله مي‌كشيد. نمانيش‌نامه‌اي در معاينه انسان ترك خورده روزگار ما و تاملي در نشانه شناسي يك درد، شكل مثلث تركيب محوري، و يك زبان سياه و حشي پلي فونيك كه از عمق ميراث‌هاي فرهنگي دور دست ما قطره قطره چكيده، لا محاله تاتر نوين ايران با تمام عصمت خود به شدت واژه‌هاي برهنه‌اش نيازمند است، به شرط آنكه ما نيز در قضاوت‌مان چنان اعتماد و عدالتي داشته باشيم كه با تجربه‌هاي آشكار زبان و توازن پنهان آن با جبر ساختار بي‌واهمه‌اي روبرو شويم.

آخرین محصولات مشاهده شده