درباره‌‌ی تاجر ونیزی (داستان‌های شکسپیر برای نوجوانان)

بعداز‌ظهر بود. دو مرد روي پلي، بر فراز يكي از آبراه‌هاي شهر ونيز ايستاده بودند. مرد پير‌تر، آنتونيو، تاجري موفق بود. آن يكي دوستش، بسانيو بود. آنتونيو شايعه‌اي شرم‌آور را براي بسانيو تعريف كرده بود، اما به‌ نطر نمي‌آمد كه اين حرف‌ها براي دوستش جالب باشد.

آخرین محصولات مشاهده شده