درباره‌‌ی بهرام و گردیه (قصه‌های شاهنامه 6)

گرديه چشم به راه برادرش بهرام و سردار سپاه ايران است. بهرام سردار دوازده هزار سپاهي به نبرد صد و بيست هزار مرد جنگي رفته است. گرديه مي‌داند كه زندگي او و بهرام چون داستاني بلند است و چون قالي‌هاي ريزبافت، تار و پودي از رنج و شادي، مهر و كين و شكست و كاميابي دارد. اما گرديه نگران برادر است: «بهرام از اين جنگ، دل بگردان!» در مجموعه دوم «قصه‌هاي شاهنامه» (جلدهاي 4، 5 و 6) نويسنده كوشيده است كه با پرداختن به داستان زندگي برخي از زنان شاهنامه، آن‌ها را از كنج حجره‌هاي اين قلعه بيرون كشد تا جاني دوباره گيرند و نمايشي نو از روزهاي گذشته برپا سازند.

آخرین محصولات مشاهده شده