درباره‌‌ی برگ بادبرده (روایتی از زندگی میرزاده عشقی)

آخ بيست و سه سال گذشت. باورت مي‌شود كاترين؟ بيست وسه سال. پيش از آن كه دستم در اطاق مهمان‌خانه را لمس كند، به شنيدن اين كلام خاله كوكب در هوا بي‌حركت ماند. صداي مادرم را شنيدم كه گفت:«راستي اين همه سال چطور گذشت.»...

آخرین محصولات مشاهده شده