دربارهی برف سرخ و داستانهای دیگر (مجموعه داستان)
بلد را ديديم، كمي جلوتر پشت به ما، لابهلاي نيهاي سبز، زيپ شلوار شش جيبش را پايين كشيده. امير به من نگاه كرد و با نوك كفش زد زير قوطي كنسرو خالي. قوطي پرت شد جلوي پاي سگي كه دمش را پرچم كرده بود و روبهرويمان ايستاده بود. سگ گوشهايش را سيخ كرده بود و داشت از روبهرو به بلد نگاه ميكرد. باد داغي پرزهاي روي سرش را پوش كرده بود به يك سمت.
خورشيد هم از بالاي سرمان مثل گلولهاي سربي كه زيرش آتش باشد، سرخ بود. بلد خودش را تكاني داد و زيپ شلوارش را بالا كشيد و برگشت. رگه هاي سرخ متورمي افتاده بود روي سفيدي چشمهاي امير و اشك از كنارههاي چشمش راه باز كرده بود و غبار صورتش را ميشست.
بلد تا رو برگرداند و امير را ديد، حساب كار آمد دستش، پيش آمد دست امير را گرفت و برد سمت قايق وارويي كه تا نيمه در گل فرورفته بود. نشاندش روي قايق. اول قايق لق زد و بعد ثابت ماند.
كد كالا | 241231 |
زبان | فارسی |
نویسنده | طیبه گوهری |
سال چاپ | 1398 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 232 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.2 * 21.2 * 1 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 262 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.