درباره‌‌ی برآمدن تاریخ نگاری مدرن

در ايران دوران جديد شاهد فريگي واقعيت تاريخي از يک سو و نحيفي انديشه و روش نگارش واقعيت مذکور از سوي ديگر هستيم. اين نحيفي تاريخ نگاري دلالت بر يک قاعده عام و درد مزمن در کشور ما دارد که حاکي از اين است که تلاشهاي تاريخ نگاران ايراني در عصر جديد قادر به ارائه شناخت تاريخي بسنده از واقعيت گذشته تاريخي نبوده است اين ناتواني در فهم واقعيت گذشته مان ريشه در فقدان آگاهي علمي يعني ريشه در عدم آگاهي از اسلوب چهارچوب مکاتب و حتي مباني تاريخ نگاري در سنتهاي فکري ديگر دارد. اميد است که با طرح بحث پيرامون مکاتب تاريخ نگاري در سنتهاي فکري ديگر از يک سو از آنها بياموزيم که چگونه به سراغ معضلات تاريخي خويش رفته و آن را قابل فهم ساخته اند و از سوي ديگر با شکل گيري مباحث نظري بتوان اعتبار چنين چهارچوبها و اسلوبهاي تاريخ نگاران را به محک عقل و آزمون گذاشت تا هم کاستي ها و راستي هاي آنها مشخص شود و راهي براي طرح اسلوب ها و چهارچوبهاي جديد متناسب با واقعيت و داده تاريخي مان فراهم شود. فروشگاه اينترنتي 30بوک

آخرین محصولات مشاهده شده