دربارهی بخون و باور نکن
روزي کشاورزي رفته بود مزرعه و داشت گندم درو ميکرد که يک مرتبه خيال کرد از آن دوردورها صداي گريه ميشنود. به کارش ادامه داد و صداي گريه هم هي بلند و بلندتر شد. کشاورز گندمها را درو کرد و درو کرد تا وقتي که فقط يک خوشه گندم ماند. بعد ديد انگار صداي گريه درست از توي همين خوشه ميآيد. کلهاش را برد جلو و وسط خوشهي گندم يک موجود کوچولو را ديد که از ساقهي گندم درست شده بود. اين موجود وسط خوشه نشسته بود و داشت گريه ميکرد. کشاورز گفت: چه شده؟ موجود کوچولو سرش را بلند کرد و گفت: براي تو که مهم نيست و باز زد زير گريه. کشاورز که مرد مهرباني بود، گفت: به من بگو مشکلت چيست؛ يک وقت ديدي توانستم برايت کاري بکنم. موجود کوچولو گفت: شما کشاورزها عين خيالتان نيست که سر ما گندمچهها چه بلايي ميآيد.
| كد كالا | 259882 |
| زبان | فارسی |
| نویسنده | تری جونز |
| مترجم | امیرمهدی حقیقت |
| سال چاپ | 1400 |
| نوبت چاپ | 1 |
| تعداد صفحات | 160 |
| قطع | وزیری |
| ابعاد | 17 * 23.6 * 0.9 |
| نوع جلد | شومیز |
| وزن | 289 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.