درباره‌‌ی با هر نفس

هوپ مي‌دانست كه منظور ترو بيشتر اوست تا خودش. به پشت سر ترو، به ساحل نگاه كرد و متوجه شد كه چراغ تمام خانه‌هاي ديگر خاموش شده است؛ انگار سانست بيچ به شهر اشباح تبديل شده بود. جرعه‌اي از شرابش خورد، حس كرد كه جرياني از آرامش از دست و پاهايش بالا رفت و بعد مثل روشنايي يك چراغ به بيرون تراويد...

آخرین محصولات مشاهده شده