درباره‌‌ی با قلبت بنواز

«وقتي براي اولين بار اين داستان را نوشتم، اميدوار بودم داستانم هم‌نوا با كساني شود كه به‌دنبال سرزندگي و شادي هستند، نه كمال‌طلبي. اما وقتي پدرم دو بار رنج سكته‌ي مغزي را تحمل كرد، داستان معناي ديگري گرفت. با ديدن رنج او، نياز داشتم يك بار ديگر برق شادي را در چشمانش ببينم. هيچ كلامي در ميان نبود، فقط احساسي بود شبيه موسيقي.»

آخرین محصولات مشاهده شده