درباره‌‌ی اوج و افول مدرنیسم (شومیز)

تجربه هنر مدرن در 1 مثلث شكل گرفت. مدرنيته انتقادي، رويكرد آوانگارد و رئاليسم سوسياليستي، اين تجربه در مهم‌ترين فرازهاي خود به شكل فرم‌هاي خالص و اشارات چند لايه‌اي پديدار گشت. اما حتي فرم‌هاي آبستره مدرنيستي نيز به نحوي ريشه در ژانرهاي كلاسيك منظره، پرتره، طبيعت بي‌جان و نظاير آن‌ها داشتند. بنابراين مدرنيسم شايد قاعده‌اي نوين در ارائه مفاهيم كهن بود. هدف مهم انقلاب مدرنيستي در ظاهر دور ساختن هنر از قلمرو عمومي ادبيات و محيط رمانتيك آن بود. ليكن فرجام مدرنيسم در سال‌هاي بعد از جنگ جهاني دوم در پايگاه نيويورك، بازگشتي تماشايي به عرصه احساس و هيجان را رقم زد. در اين دوران، مدرنيسم مكتبي تازه و نفس‌گير پديد آورد و به سرعت موفق به تثبيت نهادها و زمينه‌هاي اجتماعي آن شد. اما جريان‌هاي منتقد و ساختارشكن، از همان ابتدا در پي دور كردن هنر از عالم احساس و خيال و به سيطره نشاندن خرد و ذهن در فرآيند آفرينش هنري بودند. چالش‌هاي فراوان از پيرامون موضوعاتي چون ارائه، ادراك و مفهوم هنر، در بسياري لحظات به منزله اعلان جنگ به مدرنيسم بود. تاريخ هنر معاصر، در صحنه پيشتاز آن مشحون از تلاش‌ها و رويكردهايي انتقادي است كه با نقد مفروضات مدرنيسم و هنر بصري و چشم‌نواز آن، مصمم به بازگرداندن هنر به عرصه تفكر و رهايي از محدوديت‌هاي كسل‌كننده هنر مدرنيستي مي‌باشند. اين تلاش‌ها نهايتا در دهه‌هاي پاياني سده بيستم، به شكل‌گيري فضايي پست مدرن و ظهور جريان‌ها و جنبش‌هاي بسيار متنوعي منتهي شد كه با وجود همه تفاوت‌ها ماهوي، در ضديت با مدرنيسم و دستگاه ارزشي آن با يكديگر همسان و هم‌آوا بودند.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده