دربارهی اعمال انسانی
با خود زمزمه ميکني: «انگار باران ميآيد؛ اگر واقعا باران ببارد، چه کار ميکنيم؟» چشمانت را باز ميکني تا فقط شکاف باريک نوري وارد شود و به درختان چنار جلوي دفتر استانداري نگاه کني. انگار بين آن شاخهها باد ميپيچد. انگار قطرات باران معلق در هوا نفس خود را قبل از سقوط حبس کردهاند، در آستان? لرزيدن و درخشيدن مانند جواهرند. وقتي چشمهايت را کامل باز ميکني، خطوط درختان تار است. بهزودي به عينک نياز پيدا ميکني. اين فکر با صداي شادي و تشويقي که از سمت فواره ميآيد، از ذهنت ميگذرد: «شايد ديگر نيازي به عينک نداشته باشي.» «اگر ميداني برايت خوب است، به خانه برگرد، همين الان.» سرت را تکان ميدهي و سعي ميکني خاطر? عصبانيت در صداي برادرت را از ذهنت پاک کني. از بلندگوهاي جلوي فواره، صداي واضح و شفاف زن جواني ميآيد که ميکروفون را در دست دارد. نميتواني فواره را از جايي که نشستهاي، روي پلههاي منتهي به سالن ورزشي شهرداري، ببيني. بايد به سمت راست ساختمان ميرفتي تا از دور مراسم يادبود را ميديدي. درعوض، تصميم ميگيري در همانجا بماني و فقط گوش کني. «برادران و خواهران، عزيزانمان امروز از بيمارستان صليب سرخ به اينجا آورده ميشوند.» سپس زن جمعيت جمعشده در ميدان را به خواندن سرود ملي دعوت ميکند. صداي او بهزودي در ميان جمعيت گم ميشود، هزاران صدا روي هم انباشته ميشوند، برج بلند صدايي که به آسمان ميرسد. ملودي به اوج ميرسد و سپس مانند آونگ دوباره پايين ميآيد. زمزم? کم صداي خودتان بهسختي شنيده ميشود.
كد كالا | 309156 |
زبان | فارسی |
نویسنده | هان کانگ |
مترجم | سارا مقدمثابت |
سال چاپ | 1404 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 191 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14 * 21 * 1.2 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 177 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.