دربارهی احتمال عکس و انزوا (مجموعه داستان)
دستهاي ارسلان را نميديدم. بچه، جنازه بچه، روي دستهاش بود و چيزي معلوم نبود. زن، انگار كه طغيان كند، دستش را برد پشت سرش، موهاش را از هم باز كرد و سرش را تكاني داد و موها را روي شانهها ريخت، بعد مثل فتر از جاش پريد و دوباره رفت توي اتاق و در را بست. من ماندم و ارسلان و بچه. تصوير شانههاي لاغر و تخت سينه سفيد زن، توي سرم ميچرخيد. ارسلان داشت به من نگاه ميكرد.
كد كالا | 91332 |
زبان | فارسی |
نویسنده | امین علیاکبری |
سال چاپ | 1396 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 132 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.5 * 21.3 * 1 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 165 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.