درباره‌‌ی اجساد پنهان

جو گلدبرگ با پنهان کردن اجساد غريبه نيست. در ده سال گذشته، اين مرد سي‌و‌اند ساله چهار جسد را دفن کرده که همگي تلفات جانبي تلاش‌هاي او براي رسيدن به عشق بوده‌اند. حالا دارد به لس‌آنجلس، شهر فرصت‌هاي تازه، مي‌رود و تصميم دارد گذشته‌اش را پشت سر بگذارد. در هاليوود، جو به راحتي با ديگر جوان‌هاي تازه به دوران رسيده جور مي‌شود. در کتابفروشي کار مي‌کند، و با همسايه‌ي خبرنگارش رابطه دارد. اما نگراني درباره‌ي گذشته‌اش آزارش مي‌دهد. مشکل جسد‌هاي پنهان شده اين است که تا ابد پنهان باقي نمي‌مانند. مثل افکار تاريک دوباره ظاهر مي‌شوند، تکثير مي‌شوند و جو را تهديد به نابودي چيزي مي‌کنند که بيشتر از همه به دنبالش است: عشق واقعي، و وقتي عشق را در اتاق تاريکي پيدا مي‌کند، بيش تر از هر زمان ديگري براي پنهان کردن رازهايشان تلاش مي‌کند. جو نمي‌خواهد عشق جديدش را آزار بدهد. مي‌خواهد تا ابد با او باشد، اما اگر او از کارهايي که جو انجام داده با خبر شود، شايد جو چاره‌ي ديگري نداشته باشد.

آخرین محصولات مشاهده شده