دربارهی آواز قو
يك قصه، يك خاطره، يك واقعيت گاهي از زبان آدمهاي دم مردن تمام زندگيات را به هم ميريزد، ويران ميكند.
خوب و بدش اهميتي ندارد فقط اين كه تمام چارچوب ذهنيات را تمام روابط تعريفشدهات را از بيخ و بن فرو ميريزد، سخت است.
ديگر نميداني به هر كدام از آدمهاي اطراف كه ساليان سال نزديك و پاره تن ميدانستي چه بگويي؟ چه بناميشان؟!
اصلا چه كسي گفته هميشه و همه جا راست و درست گفتن و حقيقت را عريان كردن، به هر قيمتي و از پس سالها خوب و درست است؟
آيا من هيچوقت فرصت داشتهام كه آنچه را بوده، انتخاب كنم يا به اجبار در دنيايي از دروغ زيستهام و امروز مجبور به شنيدن آواز حقيقت شدهام؛ خواسته يا ناخواسته!