درباره‌‌ی آمد آمد به دنیا آمد (1 دانه)

شب بود. ماه از پنجره سرک کشيده بود، ولي نصفش پشت ابر بود. نه ليلي خواب بود، نه لالا. دوتايي کنار پنجره نشسته بودند و به پيله‌اي که روي گل‌هاي گلدان شمعداني بود، خيره شده بودند که ... لي لي پرسيد: «به دنيا آمد؟ ...» لالا گفت: «نه! ... نيامد!» خبر داري چه خبر شد؟ يک خبر مهم توي همين کتاب و قصه است. خودت بخوان تا بداني!

آخرین محصولات مشاهده شده