درباره‌‌ی آقای استندیش خدا و چند ماهی

رمان آقاي استنديش، خدا و چند ماهي اثري کوتاه، تکان‌دهنده و به‌يادماندني از نويسنده‌ي آمريکايي هربرت کلايد لوئيس است که نخستين‌بار در سال ???? منتشر شد. داستان، در نگاه نخست روايتي ساده به‌نظر مي‌رسد: مردي به نام آقاي استنديش، تاجري موقر و منظم، در ميانه‌ي سفري دريايي، ناگهان از کشتي به دريا مي‌افتد. اما همين حادثه‌ي ناگهاني، دروازه‌اي است به يکي از تأمل‌برانگيزترين روايت‌هاي ادبي درباره‌ي تنهايي، ايمان و معناي زندگي. لوئيس با نثري دقيق و بي‌رحمانه، ذهن و جان مردي را به تصوير مي‌کشد که در ميان آب‌هاي بي‌پايان گرفتار شده است. او از لحظه‌ي سقوط تا آخرين دم، ميان اميد و انکار، ميان دعا و شک، ميان عشق به زندگي و پذيرش مرگ در نوسان است. نويسنده با طنزي تلخ و فلسفي، لحظه‌به‌لحظه از افکار استنديش مي‌گويد: از غرورش، ترسش، حس گناهش و تلاش بيهوده‌اش براي يافتن معنا در جهاني که به‌ظاهر بي‌اعتناست. در اين ميان، خدا و چند ماهي تنها شاهدان سرنوشت اويند. لوئيس با بهره‌گيري از زباني ساده اما ژرف، بحران وجودي انسان مدرن را در قالب داستاني کوتاه و موج‌دار روايت مي‌کند؛ داستاني که از دل دريا آغاز مي‌شود و به پرسشي عميق درباره‌ي جايگاه انسان در برابر هستي ختم مي‌گردد. آقاي استنديش، خدا و چند ماهي کتابي است که در سکوت و اندوه خود، خواننده را به تأمل در ارزش لحظه‌ها، ايمان، و معناي واقعيِ بودن فرامي‌خواند. اثري کم‌حجم، اما به‌غايت تأثيرگذار، که هنوز پس از گذشت دهه‌ها، طنينش در ذهن باقي مي‌ماند.

آخرین محصولات مشاهده شده