درباره‌‌ی آسایش‌گاه (نمایش‌نامه)

بهش گفتم: نه جانم، ... آخه تو چطور همچين فكري كردي؟ اينجا آسايشگاهه. مادر 6457 گفت: آهان. كه اين‌طور. خوب، مگه اينجا به اندازه‌ي كافي آسايش نداشت كه بايد مي‌بردنش استراحتگاه؟ گفتم: اي بابا، خانم 6457، موضوع به اين سادگي‌هام كه فكر مي‌كني نيست... بعضي وقت‌ها آدم بايد اول آسايش داشته باشه، بعد استراحت كنه. بعضي وقت‌‌هام برعكسه. در هر حالت، چه اين حالت چه اون حالت، اول از همه، صلاح و مصلحت خود بيماري بررسي مي‌شه. بعد گفتم: با اين حساب، خيالت راحت باشه. اگه پسرت رو از اينجا بردن يه جاي ديگه، حتما به صلاح خودش بوده.

آخرین محصولات مشاهده شده