درباره‌‌ی 7 نامه به مرتضی کیوان

آقاي کيوان، پدرم وقتي مُرد، من يک دانشجوي شهرستاني در تهران بودم. پدرم در يک شب سرد زمستاني مرد. در ساعتي که او مرد، در خواب من، در اطاق خوابگاهمان نشسته بود لبه تخت، همراه برادرم. همان برادري که در لحظات آخر، پدر در آغوشش آرام گرفته بود، همان برادري که من تا هميشه براي همان لحظات به او حسادت مي کنم. من از پدر دور بودم اما او پيش من بود؛ مثل شما و پوري خانم در شب اعدام...

آخرین محصولات مشاهده شده