«پس از سه سال تحصيل در دانشگاه کلکته تحت نظر پرفسور سورندرانات داسگوپته و اقامتي شش ماهه در آشرام ريشي‌کِش در هيماليا بود که تأليف اين کتاب را آغاز کردم.» «کتاب در قالب کنوني خود براي خواننده عمومي و خصوصاً مورخان ادبيان، روان‌شناسان و فيلسوفان نوشته شده است.» بازهم در همين مقدمه در ارتباط با ضرورت شناخت يوگا مي‌گويد: «واقعيت اين است که براي مهم‌ترين پرسش اساسي در فلسفه غرب (يعني اين پرسش که هند چه راه‌حلي براي تنش و اضطرابي پيشنهاد مي‌کند که با درک تاريخمندي يا زمانمندي و ناپايداري براي انسان ايجاد مي‌شود و چگونه انسان مي‌تواند در اين جهان بماند بدون آن‌که اجازه دهد زمان و تاريخ بر او غلبه و فرسوده و نابودش کند)، همه پاسخ‌هايي که انديشه هندي ارائه مي‌کند کم‌وبيش مستلزم داشتن دانش و شناختي نسبي از يوگا است. بنابراين پيداست که آشنايي فيلسوفان و محققان غربي با آن مي‌تواند بسيار مهم باشد. باز هم تکرار ميکنم: مسئله اين نيست که يکي از راه‌حل‌هاي پيشنهادي در هند را به‌‌طور کامل بپذيريم. يک ارزش معنوي به شيوه مدل جديدي از اتومبيل پذيرفته نمي‌شود. …