جورج و هارولد به‌خاطر جرمي كه مرتكب نشده‌اند، پشت ميله‌هاي زندان هستند و البته خيلي زود به‌‌وسيله‌ي يك آدم بدجنس به نام خوش‌تيپ شلوار زنگوله‌اي كه توانايي سفر در زمان را دارد، از آن‌جا آزاد مي‌شوند! حالا بچه‌ها به روزهاي خوب و خوش پيش‌دبستاني باز مي‌گردند، روزهايي كه ترسناك‌ترين چيزي كه با آن روبه‌رو مي‌شدند، قلدري كلاس ششمي به نام كيپر كراپ بود؛ برادرزاده‌ي مدير بدجنس مدرسه‌شان. و از آن‌جايي كه جورج و هارولد تا كلاس چهارم كاپيتان زيرشلواري را به‌وجود نياورده بودند، اين بچه‌هاي باهوش بايد خودشان گليم خودشان را از آب بيرون مي‌كشيدند. آيا آن‌ها مي‌توانند به‌جاي استفاده از قدرت‌هاي كاپيتان زيرشلواري بانيروي فكرشان اين قلدرها را شكست دهند؟