درباره‌‌ی چند گفتار درباره توتالیتاریسم (مقالاتی از داستایوفسکی و دیگران)

مفهومي که در کانون اين مقالات قرار دارد توتاليتاريسم است . توتاليتاريسم شکل ويژه‌اي از حکومت ديکتاتوري است و با حاکميت حزب يکه‌تاز که خود را متولي يک جهان بيني جامع و مانع ميداند ملازم است . قدرت سياسي در انحصار حزب و حقيقت هم حق انحصاري ايدئولوژي حاکم است . جامعه مدني را که ميانجي فرد و دولت است همراه با تمامي نهادها و انجمن هايي که ستون فقرات اين جامعه هستند از ميان بر مي دارد و شهروند را يکه و تنها در برابر دولتي قدر قدرت قرار ميدهد . توتاليتاريسم خصم بي چون و چراي فرديت است و همه را يکرنگ و هم‌شکل مي‌خواهد. در عين حال هر گز به انسان آنچنانکه هست رضايت نميدهد و سوداي از نو ساختن انسان را در سر دارد شرط نخست اين بازسازي نوعي فراموشي تاريخي است. دولت توتاليتاريستي خاطرات مردم را تيول خود ميداند. انسان ها بايد گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و ديروز و امروز و فردا را تنها در آيينه ايدئولوژي تاريخي ببينند , پس ارجي براي زندگي خصوصي فرد قائل نيست و دولت را محق و در واقع مکلف مي کند که بر تمامي لحظات زندگي يک يک انسانها نظارت کند و حتي خلوت ذهن آدمي را هم عرصه‌اي خصوصي نميداند و اداره آنرا هم در دست قدرت خود ميخواهد . دقيقا به همين خاطر اين گونه دولتها صرفا با دشمنان عملي خود نميستيزند بلکه دشمنان بالقوه و ذهني خود را نيز ميجويند و عقوبت ميکنند؛ کارل پوپر در کتاب جامعه باز و دشمنان هگل و فلسفه ي وي را بنيانگذار استبداد و توتاايتاريسم مي نامد هر يک از مقالات اين مجموعه جنبه يا گوشه اي از اين پديده پيچيده و حيرت انگيز را مينمايانند و مفهوم يا مقوله اي از تاريخ تفکر و حکومت توتاليتاريستي را شرح ميدهد.

آخرین محصولات مشاهده شده