درباره‌‌ی چشمان تاریکی

شش دقيقه پس از نيمه‌شب، بامداد سه‌شنبه، تينا ايوانز وقتي از تمرين تئاتر جديدش به خانه برمي‌گشت، پسرش دني را در ماشين ناشناسي ديد. اما دني بيش‌تر از يك سال پيش مرده بود. زير لب اسم پسرش را زمزمه كرد؛ انگار اگر بلندتر مي‌گفت ممكن بود اين تجسم دوست‌داشتني را فراري دهد....

آخرین محصولات مشاهده شده