درباره‌‌ی پچ پچ میان کاج ها (تاوان)

گذشتن از اين دنيا تاوان دارد! قرباني مي‌دهي و قرباني مي‌گيري. پدر رِي ناگهان غيبش مي‌زند. رِي اصرار دارد پدرش را دزديده‌اند، اما هيچ‌کس حرفش را باور نمي‌کند. يک سال بعد، رِي با مادر و خواهرش به شهر ويسپرينگ پاينز کوچ مي‌کنند؛ شهري مرموز که آوازه‌ي پچ‌پچ‌هاي عجيب ميان کاج‌هايش همه‌جا پيچيده است. کيدن که تمام عمرش را توي اين شهر گذرانده، خوب مي‌داند اينجا چه خبر است. خانواده‌اش شکارچي اشباح هستند و خيلي‌ها دل خوشي از آن‌ها ندارند. اتفاق وحشتناکي مي‌افتد: چند تا بچه گم مي‌شوند و بعد شبيه زامبي‌هاي بدون چشم برمي‌گردند. وحشت به دل و جان اهالي چنگ مي‌زند. پاي چشم‌قاپي هولناک در ميان است و دنيايي که از دل آن وحشت تنوره مي‌کشد. راز تاريکي که کيدن ته دلش پنهان کرده، شايد کليد حل معماي چشم قاپ باشد. رِي و کيدن به جنگل هزارچشم پا مي‌گذارند؛ جايي با موجودات عجيب و شکافي که دريچه‌ي دنيايي وحشتناک است...

آخرین محصولات مشاهده شده