درباره‌‌ی پری‌دخت (مراسلات پاریس طهران)

آه! من‌العشق و حالاته! همه چيز از يك شب سرد زمستاني شروع شد. همان شبي كه آويشن و به‌ليمو دم كرده بودم و پاهايم را چسبانده بودم به شوفاژ و فكرهاي قبل از خواب به سراغم آمده بودند. ناگهان توي سرم صداي تق‌تق كفش زنانه‌اي شنيدم، بعد پچ‌پچه‌هايي موهوم، بعد صداي شليكي آمد و بعد زن جيغ كشيد. كلمه‌‌ها توي كله‌ام فوران كرده بودند؛ و شبيخون زده شده بود. طرحش را در يك صفحه نوشتم. مدتي رويش كار كردم. شخصيت‌ةا حالا جان گرفته بودند. اول پريدخت، بعد هم سيد محمود و بعد هم سايرين. مرا به شعرم مي‌شناختند. مي‌ترسيدم منتشرشان كنم...

آخرین محصولات مشاهده شده