درباره‌‌ی پدران فرزندان نوه‌ها

اولين استادم يك دزد بود. در بيابان گم شدم و شب ديرهنگام به خانه رسيدم. كليدم را پيش همسايه گذاشته بودم و نمي‌خواستم آن وقت شب بيدارش كنم. سرانجام به مردي، از اوكمك خواستم، و او در چشم بر هم زدني در خانه را باز كرد. حيرت كردم و از او خواستم اين كار را به من بياموزد. گفت كارش دزدي است، اما آن اندازه سپاس‌گزارش بودم كه دعوت كردم شب در خانه بماند.

آخرین محصولات مشاهده شده