درباره‌‌ی نان و شراب (گالینگور)

نان و شراب در سال 1937 ميلادي انتشار يافت. اين رمان در واقع حسب حال سيلونه است. او از انقلاب دل‌زده‌اي سخن مي‌گويد كه احساس مي‌كرد در وجودش سر برمي‌آورد. در واقع، در گفتگوهاي اين كتاب بعضي از دلايل تصميم نويسنده به ترك حزب كمونيست در سال 1930 ديده مي‌شود. سيلونه بازگشت غيرقانوني پيترو سپيناي مهاجر را به ايتاليا ترسيم مي‌كند كه براي مخفي كردن خود به لباس كشيشي درآمده و نام دن پائولو را براي خود برگزيده است. پيترو به علت بيماري به زودي شهر رم را ترك مي‌گويد و در همان لباس كشيشي به روستاي كوچكي مي‌آيد تا مداوا شود. در آن‌جا در تماس با دختر جواني به نام كريستينا كه مي‌خواهد راهبه شود، درمي‌يابد كه اعتقادش به انقلاب به دليل وفاداري به جوهر اخلاقي مسيحيت است؛ مسيحيتي كه او همچنان از پذيرفتن اسطوره آن امتناع مي‌ورزد. پس در عين حال كه از درون متوجه بيهودگي مبارزه منحصرا واقع‌گرايانه مي‌شود، به ديدن استاد قديم خود دن بنه‌دتو مي‌رود. و با دانشجويي به نام موريكا آشنا مي‌شود. هر دو آن‌ها به قتل مي‌رسند. او شناخته مي‌شود و چون پليس در پي اوست به كوهستان مي‌گريزد. كتاب با مرگ دردناك كريستينا پايان مي‌گيرد كه براي كمك رساندن به مرد مورد علاقه خود، سپينا در كوهستان گم مي‌شود و اما در مورد پيترو سپينا چيزي نمي‌گويد: سيلونه دنباله آن را در دانه زير برف حكايت مي‌كند.

آخرین محصولات مشاهده شده