درباره‌‌ی نامادری من

في‌في لالاي عزيز، توي اين خانه‌ي بزرگ همه‌چيز به هم ريخته! خوش به حال شما خوكچه‌ها كه اين‌جا، تو آلونك‌تان هستيد و قرار نيست كسي بيايد و سرتان خراب شود... واقعا وحشتناك است! خرت‌و‌پرت‌هاي طرف، همه‌جا هست! فكر نكنيد من آن‌ها را دوست ندارم... ولي زندگي ما، حسابي از اين‌رو به آن‌رو شده، و پدر عين خيالش نيست. دائم با آن لبخند احساساتي‌اش به طرف زل زده!... من كه سر در نمي‌آورم!

آخرین محصولات مشاهده شده