درباره‌‌ی میز بابام

نيهان هر وقت حوصله‌اش­ سر مي­رفت، به اتاق کار بابايش سر مي‌زد. اين يکي از کارهايي بود که دوست داشت انجام بدهد. روي ميز بابايش، پر از وسيله بود! نيهان متوجه شد چيزي که متعلق به او باشد، روي ميز نيست. به فکر افتاد هديه‌ي خاصي براي پدرش درست کند که آن را روي ميزش بگذارد. يک هديه‌ي خيلي ويژه، اما چه جور هديه‌اي؟

آخرین محصولات مشاهده شده