درباره‌‌ی مرگ پشت دروازه‌ها (اخگری در خاکستر 3)

جنگ بر فراز امپراتوري مارشال‌ها سايه افکنده است. هلين آکوئيلا، سنگ‌چشم خوني، مشتاق است از جان خواهرش و همه‌ي ساکنان امپراتوري محافظت کند. اما او مي‌داند خطر در هر طرف کمين کرده. امپراتور مارکوس، مغلوب گذشته‌اش، روز به روز بي‌ثبات‌تر و خشن‌تر مي‌شود، درحاليکه کريس ويتوريا، فرمانده‌ي ظالم، از بي‌ثباتي امپراتور براي افزايش قدرت خود استفاده مي‌کند و برايش مهم نيست چه کشت‌وکشتاري به جا مي‌گذارد. در شرق، لايا، اهل سرا مي‌داند سرنوشت جهان نه به توطئه‌هاي دربار مارشال‌ها، بلکه به متوقف کردن شب‌آور گره خورده. اما لايا در تلاش براي شکست دادن او با تهديدهاي غيرمنتظره‌اي از جانب کساني روبرو مي‌شود که اميدوار بود کمکش کنند و پايش به نبردي باز مي‌شود که هرگز تصور نمي‌کرد مجبور شود در آن بجنگد. و در سرزمين بين زنده‌ها و مرده‌ها، الايس ويتوريس قيد آزادي‌اش را زده تا به عنوان روح‌گير خدمت کند. اما با اين کار خود را به قدرتي باستاني زنجير کرده که تسليم شدن کامل او را مي‌طلبد. حتي اگر اين به معناي رها کردن زني باشد که قلب الايس برايش مي‌تپد.

آخرین محصولات مشاهده شده