درباره‌‌ی مرگ با دست‌های سردش این گربه را ناز کرده (مجموعه شعر)

براي سايه‌ام كه تمام روز به يك نقطه خيره مي‌شود لباس مي‌آورم مي‌برمش كنار ساحل براي دريا دست تكان بدهد آرام بگيرد موج‌هايي كه در دلشان دختري رخت مي‌شويد پهن مي‌كند روي آب پيراهن سفيدش را براي ماهي‌گيران دوره‌گردي كه هر بار تور به آب مي‌اندازند كفش هاي دخترانه صيد مي‌كنند.

آخرین محصولات مشاهده شده