درباره‌‌ی لنگه کفشی بر پشت‌بام

ونسان دلوکروا رمان‌نويس و فيلسوفي تمام عيار است. او هم به خوبي با قواعد داستان‌نويسي آشناست و هم بر آراي انديشمندان و فيلسوفان بزرگ از دوران باستان تا کنون تسلط دارد. او در رمان لنگه کفشي بر پشت بام در هر فصل، خود را به جاي يکي از متفکران بزرگ تاريخ گذاشته و از ديد او جهان را روايت کرده است. او با قرار دادن يک لنگه کفش در موقعيتي عجيب و نامتعارف، يعني بر پشت بام، توانسته است عصاره نگرش فيلسوفان بزرگ را وارد داستان کند. او نه مانند ژان پل سارتر و آلبر کامو است و نه مانند ميلان کوندرا؛ دلوکروا منحصر به فرد است. لنگه کفشي بر پشت بام رماني براي آشنايي با فلسفه نيست، رماني است براي انديشيدن و زيستن با فلسفه؛ رماني براي فلسفيدن؛ فلسفيدن با رمان. کشف اين موضوع که فضا و زمان به خود اشيا تعلق ندارند، بلکه به توانايي فهم و دريافت ما مربوط مي‌شوند، در من سرگيجه اي ناخوشايند ايجاد کرد. در آن مدت، جابجا شدن در خانه ام برايم مشکل بود. اشيا همزمان با من حرکت مي‌کردند... اما البته فکر کنم به رژيم غذايي ام هم مربوط مي‌شد.

آخرین محصولات مشاهده شده