درباره‌‌ی قلب ضعیف و بوبوک

پريروز سيميون آردالوناويچ يک‌باره درآمد به من گفت: «ايوان ايوانوويچ، بيا و يک لطفي بکن و بگو اصلاً يک وقتي هم بوده که هشيار بوده باشي؟» عجب توقعي دارد. البته به‌ام برنخورد من آدم کم‌رويي‌ام اما کاري کرده‌اند که از من يک خل و چل ساخته‌اند. يکبار از سر اتفاق يک نقاش پرتره‌ام را کشيد و گفت: «بالاخره هر چه باشد تو هم نويسنده‌اي ديگر.» من هم گذاشتم بکشد. کشيد و برد به نمايش گذاشت. بعد آگهي‌اش را خواندم، نوشته بود «برويد و به اين چهره‌ي بيمار که انگار در يک قدمي جنون است نگاه کنيد.» گيرم قيافه‌ام اين طور است. اما آخر چرا يکراست رفتي توي روزنامه چنين چيزي را چاپ کردي؟ آخر روزنامه‌ها فقط بايد مطالب خوب چاپ کنند، دم از ايده آل‌ها بزنند. اما تو برداشته‌اي ....

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده