درباره‌‌ی فراموشی (مجموعه شعر)

از استخوان كوچك پاهايم، جفت مكعبي بتراشانيد. تا بعد مرگ هم به قمار آيم، تا تاس تخته نرد كسي باشم. اين زندگي جهنمي از سرماست، در زندگي بعدي خود اي كاش. مي‌شد كه شاه دانه برويم من، شايد دواي درد كسي باشم.

آخرین محصولات مشاهده شده