درباره‌‌ی فراز و نشیب زندگی بدکاران

اين کتاب آخرين بخش از يک تريولوژي است که در آن سرنوشت قهرماناني که از کتاب «بابا گوريو» شروع شده و در «آرزوهاي برباد رفته» ادامه يافته بود، خاتمه مي‌يابد. خود بالزاک در رابطه با اين سه کتاب مي‌گويد: «ژاک کولن (شخصيت شر کتاب)، ستون‌فقرات خوفناکي است که با نفوذ دلهره‌آور خود مي‌شود گفت کتاب‌هاي «بابا گوريو»، «آرزوهاي برباد رفته» و کتاب حاضر را به هم پيوند مي‌دهد». موضوع اصلي داستان، دو شهوت سيري‌ناپذير انسان‌‌ها، يعني جاه‌طلبي و لذت‌جويي است. در اين ماجرا، سواي چهره‌هاي ديگر، دو عنصر، يکي مظهر پليدي و دنائت ـ البته عنصري در ميان هزاران عنصر ديگر اما با خصوصياتي رذيلانه‌تر ـ و ديگري مظهر ايثار و صداقت ـ تنها فرشته اين اثر، که ميان خيل بدکاران و دوزخيان هبوط کرده است ـ در برابر هم قرار گرفته‌اند. آن يکي مردي زن‌نما، ترسو و بدسرشت است که بر سر دوراهي عشق و جاه‌طلبي و خودخواهي‌هاي زندگي اشرافي داشتن، يهودا صفت محبوبش را مي‌فروشد تا به ايده‌آل شيطاني خود برسد و ديگري پاک باخته و صميمي مسيحاوار بر فراز صليب مي‌رود تا به آرزوهاي پليد محبوبش جامه عمل بپوشاند. اين دو يعني «لوسين واستد»، مظهر پليدي و پاکي، در چنگال اهريمني اسيرند که او نيز به خاطر غرايز خودش آنها را همچون عروسک‌هاي خيمه‌شب‌بازي در صحنه مي‌چرخاند و همراه با آنان خيل عظيم ديگري از بدکاران و روسپيان را بازي مي‌دهد. صحنه اين عمليات اجتماعي است تا مغز استخوان پوسيده يعني پاريس. پاريس در آن روي سکه زيبايي‌اش، پاريس فقر و تنگدستي، پاريس اشراف فاسد و نيروي عدالتي بدون پايه و اساس که تنها در خدمت قدرت اشراف و اشرار است. بسياري از حوادثي که در اين کتاب به آنها اشاره شده است، تقريباً و با اختلاف کمي اتفاق افتاده‌اند. عده‌اي از افراد پليس نيز که در اين کتاب نقش به عهده دارند درواقع وجود داشته‌اند و بالزاک از خاطرات آنها براي نوشتن اين کتاب استفاده کرده است، مانند ويروک پليس مخفي معروف فرانسه که خود قبلاً از زندانيان محکوم به اعمال شاقه بوده است.

آخرین محصولات مشاهده شده