درباره‌‌ی عملیات نجات سیلاس (محافظان رویا)

سيلاس غيبش زده بود! انگار مجبور شده بود به زادگاهش برگردد؛ به سرزمين آمبرا! جد بزرگ گلومي‌ها نقشه‌ي شومي کشيده بود. مي‌خواست همه‌ي اهالي آمبرا را کنترل کند تا همه يک جور فکر کنند و رفتارشان شبيه هم شود. در آمبرا، از شادي و نشاط و اميد خبري نبود. گلومي‌ها مي‌خواستند سرزمين رؤيا را بگيرند و آنجا را گرفتار غم و اندوه و نااميدي کنند. شما فکر مي‌کنيد مي‌توانند به سيلاس کمک کنند تا نااميدي را کنار بگذارد و جوري رفتار کند که دلش مي‌خواهد؟

آخرین محصولات مشاهده شده