درباره‌‌ی عروسی خاله سوسکه (کتاب برجسته)

يكي بود يكي نبود زير گنبد كبود خاله سوسكه با مادر پير و بيمارش زندگي ميكرد پيرزن شب و روز نگران آينده ي دخترش بود روزي از روزها به دخترش گفت كه تو بايد به فكر آينده ي خود باشي...

آخرین محصولات مشاهده شده