درباره‌‌ی سوءتعبیرهایی از عشق و نفرت

«نمي‌توانم دوستت بدارم، مگر آن‌که رهايت کنم.» مسئله‌ي عشق و نفرت دو مفهوم درهم‌تنيده است، هرچند که به باور نويسنده اين دو مفهوم لازمه‌ي هم نيستند. رناتا سالکل در اين اثر با تکيه بر ديدگاه ژاک لاکان دست روي يکي از مفاهيم بحث‌برانگيز در روابط‌ انساني مي‌گذارد: در لحظه‌ي بروز عشق، ما در معشوق چيزي را مي‌بينيم که ندارد و چيزي را به ديگري عرضه مي‌کنيم که در حقيقت نداريمش و او نيز آن را نمي‌خواهد و همين‌جاست که عشق پس از مدتي تبديل به نفرت مي‌شود. نويسنده با واکاوي نمونه‌هاي اعلايي از ادبيات بن‌بست عشق را تشريح مي‌کند، اين‌که مفهوم روان‌کاوانه‌ي ميل پيوند بسيار نزديکي با نارضايتي دارد؛ اين يعني ما ميل به چيزهايي داريم که در دسترس نيستند. کتاب با تحليلي از عشق آغاز مي‌شود که بيشتر مختص جامعه‌ي مدرن است، اما در پايان به سايه‌روشن‌هايي از عشق و نفرت در جامعه‌ي پسامدرن مي‌رسد. «من عاشق توام، اما، چون به‌شکل توضيح‌ناپذيري عاشق چيزي بيشتر از تو در توام، مثله‌ات مي‌کنم.» / ژاک لاکان

آخرین محصولات مشاهده شده