درباره‌‌ی سفرهای سندباد

سندباد بري و بحري. آن مرد پرسيد:«نامت چيست؟» جواب داد: «سندباد باربر». مرد كهنسال تبسمي كرد و گفت: «اي جوان! بدان كه تو با من همنامي. نام من «سندباد بحري» است و نام تو «سندباد بري». من مرد دريا و مرد خشكي. گفته‌هاي تو را شنيدم.» سندباد باربر شرم كرد و گفت:«تو را به خدا سوگند كه از گفته من دل‌آزرده مشو كه رنج و بي‌چيزي آدمي را خشمگين و تلخ گفتار مي‌كند!» سندباد بحري گفت:«شرمگين مباش كه تو برادر مني، اما اين كه تو از رنج و بي‌چيزي سخن گفتي، بدان و آگاه باش كه من اين ناز و نعمت را، چون بيشتر توانگران، به رايگان به دست نياوردم و به كامكاري نرسيدم، مگر از پس تحمل رنج‌هاي بسيار و بيم‌هاي بزرگ. داستان زندگي من بسيار شنيدني است؛ هفت سفر دراز كرده‌ام و در هر سفر، ماجرايي شگفت بر من گذشته است. مي‌خواهم سرگذشت خود را براي تو بازگو كنم. پس بشنو...

آخرین محصولات مشاهده شده