درباره‌‌ی سایه باد

كمي پس از جنگ داخلي، شيوع ناگهاني وبا مادرم را با خود برده بود. در چهارمين سالروز تولدم او را در مونخوييك دفن كرديم. تنها چيزي كه از آن واقعه در يادم مانده، اين است كه سر تا سر آن روز و شب باران باريد، و اينكه وقتي از پدرم پرسيدم آيا آسمان گريه مي‌كند، نتوانست بر خودش مسلط شود و جوابم را بدهد. 6 سال بعد جاي خالي مادرم هنوز در اطرافمان احساس مي‌شد. فرياد سكوتي كر كننده كه هنوز ياد نگرفته بودم چطور با كلمات خاموشش كنم...

آخرین محصولات مشاهده شده