درباره‌‌ی زنان بالکان (نمایش‌نامه)

والكو: شونزده مرد روي اون دودي كه به خونه‌هاتون رسوخ كرد سوار بودن تا كل روستا رو بگردن و بگردن تا زماني كه عدالت اجرا بشه. والكو: وقتي يه نفر يه دروغ گنده مي‌گه، فوران فشار و استرس بهش شليك مي‌شه، صداش، دستاش، چشماش، اينو ميدونستي امينا جاسيك كه حتي پلك زدنش اين كشمكش قلبشو فاش مي‌كنه؟ هراك: ما بايد از اين زنا اطلاعات بيرون بكشيم، با بازجويي نه با وحشي‌گري و خشونت. ما عملي برخورد مي‌‌كنيم ولي حرفه‌اي، سماجت مي‌كنيم ولي نه غيرانساني. هراك: تو گورادز يه دبيرستان پسرونه رو با خمپاره آتيش‌بارون كردن ما هم جوابشونو با آتيش داديم. وظيفه‌مون بود. ما سربازيم. سميرا: كلمات! تو يه معلمي. بلدي چطوري با كلمات بازي كني. حقيقت اينه كه شما سرزمين ما رو دزديدين. نگو كه فتحش كردين!

آخرین محصولات مشاهده شده