درباره‌‌ی زخم شانه مسیح (فیلم‌نامه)

حاجي: ها سيدعلي، خوب دل دادين قلوه مي‌گيرين. علي: يه سيخ بخور مهمان ما. حاجي: نوش جان. فقط بجنبيد كه از قافله عقب نمونيد. علي: اونم به چشم (رو به رازميك) حاج آقا امشب نور بالا مي‌زنه، ملتفتي كه؟ حاجي: خيالت تخت من بمي‌ام.

آخرین محصولات مشاهده شده